معنی پیغام بردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیغام بردن. [پ َ / پ ِ ب ُ دَ] (مص مرکب) رسالت. تعلج. (منتهی الارب). رجوع به پیغام شود:
ور زین سخن که یاد کنی تنگدل شود
پیغام من بدو بر و پیغام او بیار.
فرخی.
من این پیغام نزدیک خواجه احمد بردم. (تاریخ بیهقی ص 397).
که چرا پیغام خامی از گزاف
بردم از بیدانشی و از نشاف.
مولوی.
کسانیکه پیغام دشمن برند
ز دشمن همانا که دشمن ترند.
سعدی.
به خشم رفته ٔ ما را که میبرد پیغام
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگست.
سعدی.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) پیغام رساندن رسالت: من این پیغام نزدیک خواجه احمد بردم.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر