معنی پیش مانده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیش مانده. [دَ / دِ] (ن مف مرکب) مانده از پیش. بازمانده از قبل، چنانکه غذا و نان. || ته مانده. پس مانده. سؤر. (منتهی الارب). باقی طعام. پس خورده. نیم خورده. که از پیش کسی بماند (غذا). طعام نیم خورده.

فرهنگ عمید

باقی طعام که در پیش کسی بماند، ته‌مانده، نیم‌خورده،

فرهنگ فارسی هوشیار

ته مانده، نیمخورده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر