معنی پیشه کار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیشه کار. [ش َ / ش ِ] (ص مرکب) (از: پیشه + کار، مزید مؤخری که مبالغه ٔ شغلی را رساند) صنعتگر. صنعتکار. استادکار. پیشه ور. پیشه گر:
یکی پیشه کار و دگر کشت ورز
یکی آنکه پیمود فرسنگ و مرز.
فردوسی.
ز هر پیشه کار و ز هر میوه دار
دراو آفریده ست پروردگار.
فردوسی.
چنان دارد از هر دری پیشه کار
که در پیشه هر یک ندارند یار.
اسدی.
ز هر پیشه کاید جهان را بکار
گزین کرد صد صد همه پیشه کار.
نظامی.
پیشه کاران خاص توافلاک
خار و خاشاک صحن تو خاشاک.
(از ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 58).
بهتر از پیشه نیست گردانند
پیشه کاران راست مردانند
خنک آن پیشه کار حاجتمند
بکم و بیش از این جهان خرسند
گشته قانع به رزق و روزی خویش
دست در کار کرده سر در پیش.
اوحدی.

فرهنگ عمید

پیشه‌ور، پیشه‌گر،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) پیشه ور صانع صنعت کار صنعتگر: بدو گفت کای گازر پیشه کار خ به پیشه روان را پر اندیشه دار خ (شا) یکی پیشه کار و دگر کشت و رز یکی آنکه پیمود فرسنگ ومرز. (شا)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر