معنی پیستوله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیستوله. [ت ُ ل ِ] (فرانسوی، اِ) پیستله. رجوع به پیستله شود.

فرهنگ معین

اسلحه کمری گرم، هفت تیر، تپانچه، دستگاهی که با آن رنگ را می پاشند، اسپری، نوعی خط کش که برای ترسیم منحنی های نامنظم به کار می رود. [خوانش: (لِ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

نوعی رنگ‌پاش به شکل هفت‌تیر،
نوعی خط‌کش منحنی،
نوعی اسلحۀ گرم کمری،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیشتو، تپانچه، طپانچه، رولور، سلاح‌کمری، هفت‌تیر، رنگ‌پاش

فرهنگ فارسی هوشیار

تپانچه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر