معنی پیام گزاردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پیام گزاردن. [پ َ گ ُ دَ] (مص مرکب) رسالت. پیام بردن. پیام آوردن. پیام رساندن:
هزبرانی که شیران شکارند
بپای خود پیام خود گزارند.
نظامی.
کرا مجال سخن میرود بحضرت دوست
مگر نسیم صبا این پیام بگزارد.
سعدی.
گوش دلم بر درست تا چه بیاید خبر
چشم امیدم براه تا که گزارد پیام.
سعدی.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) پیام آوردن پیام بردن تبلیغ رسالت کردن: کرا مجال سخن گفتنست بحضرت او مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد. (غزلیات سعدی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر