معنی پگو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پگو. [پ ِ] (اِخ) پایتخت قدیم مملکتی بهمین نام در بیرمانی. دارای 14هزار تن سکنه. اکنون ناحیه ای است از بیرمانی که مرکز آن رانگون است.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.