معنی پوست‌کنده، صراحتبی‌پروا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌باک، بی‌محابا، بی‌واهمه، جری، جسور، دلاور، دلیر، گستاخ، متهور، نترس، پی‌پرده،
(متضاد) ملاحظه‌کار، محافظه‌کار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر