پندنامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پندنامه. [پ َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) پندنامک. اندرزنامه. نصیحت نامه:
بگفتم همه گفتنی سربسر
تو ژرف اندرین پندنامه نگر.
دقیقی.
گر بپند اندر رغبت کنی ای خواجه
پندنامه ست ترا دفتر اشعارش.
ناصرخسرو.
|| نامه ٔ مشتمل بر پند و نصیحت: به پندنامه و رسول شغل گرگانیان راست شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 454).
اندرزنامه، نصیحت نامه.2- نامه مشتمل بر پند و نصیحت. [خوانش: (~. مِ) [په.] (اِمر.)]
اندرزنامه، نصیحتنامه،
نامهای که در آن پند و نصیحت نوشته شده باشد،