معنی پشت هم اندازی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پشت هم اندازی. [پ ُ ت ِ هََ اَ] (حامص مرکب) تنظیم الفبائی فیش ها. || در قمار، ورق ها را بحیله بر وفق نفع خود قرار دادن. || حیلت و تزویر و دسیسه برای انجام کاری بنفع خویش.کلاغ و کبوتر جفت کردن.
- پشت هم اندازی کردن. رجوع به پشت هم انداختن شود.
فرهنگ عمید
دسیسهکاری، حقهبازی، حیلهگری، مکر، حیله،
فرهنگ فارسی هوشیار
حقه بازی حیله گری تزویر، (قمار) ورقها را بحیله بروفق نفع خود قرار دادن، تنظیم الفبایی فیشها.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.