معنی پسک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پسک. [پ َ] (اِخ) موضعی نزدیک ماکوی آذربایجان.

گویش مازندرانی

گوساله ی خردسال – با زبان تحبیب و نوازش سخن گفتن

خاکستر، کرک، دودی که به هنگام روشن کردن بخاری از آن برخیزد...

ضایعات چوب که هنگام برش به صورت تخته های بی شکل درآید

نیم تنه ی بی آستین نمدی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر