معنی پزان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پزان. [پ َ] (نف، ق) صفت فاعلی بیان حالت از پختن. در حال پختن. || پزاننده: گرمای توت پزان. آش برگ پزان.

فرهنگ عمید

پزاندن
پزاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): فصل خرماپزان،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) در حال پختن، در ترکیب بمعنی (پزاننده) آید: (گرمای توت پزان. )

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر