معنی پریده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پریده. [پ َ دَ / دِ] (ن مف) پروازکرده. طیران کرده. || تبخیرشده. متصاعدشده. || زائل شده. نابودشده.
- رنگ پریده، رنگ باخته. رنگ رفته. کم رنگ شده.
پریده. [پ ُ دَ / دِ] (ن مف) پرشده. مملو. ممتلی. انباشته.
پرواز کرده، بخار شده، نابود شده. [خوانش: (پَ دِ) (ص مف.)]
پروازکرده،
بههوارفته،
پُرشده، انباشته،
پرواز کرده، تبخیرشده