معنی پرده پوش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پرده پوش. [پ َ دَ / دِ] (نف مرکب) ساتِر. ستار. (دهار). سِرپوش. رازدار. امین. سِرّ نگاهدار. مقابل پرده دَر:
حق بود پرده پوش من از فضل و من به جهل
در پیش خلق پرده در خویش خیرخیر.
سوزنی.
ترا خامشی ای خداوند هوش
وقار است و نااهل را پرده پوش.
سعدی.
تو بینا و ما خائف از یکدگر
که تو پرده پوشی و ما پرده در.
سعدی.
بپوشیدن ستر درویش کوش
که سترخدایت بود پرده پوش.
سعدی.
بمن دار گفت ای جوانمرد گوش
که دانم جوانمرد را پرده پوش.
سعدی.
برآورده مردم ز بیرون خروش
تو با بنده در پرده و پرده پوش.
سعدی.
خموشی پرده پوش راز آمد
نه مانند سخن غماز آمد.
وحشی.

فرهنگ عمید

رازپوش، رازدار، رازنگه‌دار: تو را خامشی ای خداوند هوش / وقار است و نااهل را پرده‌پوش (سعدی۱: ۱۵۵)،
آن‌که جرم ‌و گناه کسی را نادیده بگیرد،

فرهنگ فارسی هوشیار

امین، سر پوش، راز دار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر