معنی پرتان بهادر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پرتان بهادر. [پ ِ ب َ دُ] (اِخ) ابن قبل خان (قوبله خان) از سلاطین مغول پیش از چنگیزخان. در حبیب السیر آمده است که: پرتان بن قبل خان در شجاعت و مردانگی در زمان خود عدیل نداشت بنابر آن لقب خانی او به بهادری تبدیل یافت و در ایام دولت پرتان عمش قاجولی بهادر بمرد پرتان منصب سرداری سپاه را به پسرش ایردمجی تفویض کرد بعد از آن ایردمجی را برلاس گفتند و نسب تمامی برلاس به وی اتصال می یابد و پرتان بهادر را فرزندان بسیار بود از آن جمله ییسیوکا بهادربمزید مردانگی و تهور امتیاز داشت لاجرم بعد از فوت پدر علم کامرانی برافراشت. رجوع به حبط ج 2 ص 6 شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر