معنی پرازده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پرازده. [پ َ / پ ِ دَ / دِ] (اِ) چانه. چونه. پاره ای از خمیر باشد که بجهت یک ته نان گرد و گلوله کرده باشند. (برهان). آرد خمیرکرده باشد که آنرا بجهت نان گرد و غند ساخته باشند و آنرا زواله نیز گویند و بهندی پره نامند. (جهانگیری) (رشیدی)، ثُوَینا آرد خشکی که زیر پرازده گسترند. (منتهی الارب) (در ماده ٔ ثَوَن َ). || کونه یعنی قسمتی که از بن گروهه ٔ خمیر گیرند آنگاه که گروهه بزرگتر ازاندازه ٔ مقصود باشد. فرزدق. || نان کوله رفته ٔ در تنور.

فرهنگ معین

گلوله ای از خمیر که به جهت پختن نان آماده کرده باشند، چانه، چونه، تکه اضافی که از گلوله خمیر می گیرند هنگامی که گلوله از اندازه بزرگتر باشد، آرد خشکی که زیر گلوله خمیر پاشند، نان کوله رفته در تنور. [خوانش: (پَ دَ یا دِ) [معر.] (اِ.) = فرزدق: ]

فرهنگ عمید

تکۀ گلوله‌کرده از خمیر آرد گندم به اندازه‌ای که یک نان پخته شود، زواله، چونه،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) گلوله ای از خمیر که بجهت پختن نان آماده کرده باشند چانه چونه. ‎-2 تکه اضافی که از گلوله خمیر میگیرند هنگامی که گلوله از اندازه بزرگترباشند. -3 آرد خشکی که زیر گلوله خمیر پاشند. -4 نان کوله رفته در تنور.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر