معنی پخمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پخمه. [پ َ م َ / م ِ] (ص) ساده. غَبی ّ. پَپه. چُلمَن: بچه پخمه است.

فرهنگ معین

(پَ مِ) (ص.) (عا.) ساده لوح، بی عرضه.

فرهنگ عمید

کودن، کم‌عقل، کندفهم، کم‌هوش،

حل جدول

شخص کودن و نفهم.

ببو و پپه

پپه، چلمن

شخص کودن و نفهم

چلمن

مترادف و متضاد زبان فارسی

ابله، بی‌عرضه، چلمن، خرفت، دنگ، کودن، گول،
(متضاد) زرنگ

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) شخص کودن و نفهمبی عرضه ساده ابله پیه چلمن غبی: (این مردهای بی نور و پخمه برای زندگانی حاجی های بازار بزارها. . . مناسب ترند. ) (دشتی. )

فرهنگ عوامانه

شخص کودن و نفهم را گویند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری