معنی پختو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پختو. [پ ُ ت َ] (اِ) در لهجه ٔ مردم دامغان قسمی کبوتر و این ظاهراً اصل کلمه ٔ فاخته ٔ عرب است.

پختو. [پ ُ] (اِخ) پشتو.یکی از لهجه های فارسی معمول در بعض طوائف روستائی وصحرانشین افغان. و این زبانی نهایت بدوی است و از آن زبان شعر و کتابت کردن تکلف و تجشمی بیهوده است.

پختو. [پ َ] (اِ) تندر. رعد. (لغت فرس اسدی):
عاجز شود از اشک و غریو من
هر ابر بهارگاه با پختو.
رودکی.
و این کلمه در بعض لغت نامه ها پخنو آمده است بهمین معنی.

فرهنگ عمید

پشتو

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر