معنی پا و پر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پا و پر. [وُپ َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) قدرت و توانائی و تاب وطاقت. (برهان). قدرت مقاومت و استقامت:
تو دادی مرا زور و آئین و فر
سپاه و دل و اختر و پا و پر.
فردوسی.
نه اسب و سلیح و نه پا و نه پر
نه گنج و نه سالار و نه بوم و بر.
فردوسی.
کسی را که یزدان نداده ست فر
نباشدش با جنگ او پا و پر.
فردوسی.
بماندند پیران بی پا و پر
بشد آلت ورزش و ساز و بر.
فردوسی.
نه گاوستم ایدر نه پوشش نه خر
نه دانش نه مردی نه پا و نه پر.
فردوسی.
بتاراج داد آن همه بوم و بر
کرا بود با او پی و پا و پر.
فردوسی.
و برای بی پا و پر رجوع به رده و ردیف آن شود. ورجوع به پای و پر شود
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.