معنی پاک‌جامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پاکجامه. [م َ / م ِ] (ص مرکب) عفیف. پارسا: [مردم گرگان]مردمانی اند درشت صورت و جنگی و پاک جامه و بامروت و میهمان دار. (حدود العالم). و مردمان این شهر [شهر حمص] پاک جامه و بامروت و نیکورویند. (حدود العالم).

مترادف و متضاد زبان فارسی

باعفاف، پارسا، پاکدامن، عفیف،
(متضاد) ناپاکدامن، تردامن

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) پارسا عفیف.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر