معنی پارساگد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پارساگد. [گ َ] (اِخ) پاسارگاد. پازارگاد. نام قدیم شهر مرغاب. «مرغاب شهر قدیم پارساگد است که در دشت مرغاب فعلی بناشده. فاصله ٔ آن تا استخر 48 هزارگز است. || پارساگد بقول هرودت اسم یکی از قبایل خانواده ٔ سلطنتی است که هخامنشیان از آن طایفه بوده اند و کوروش کبیر پس از مغلوب کردن آستیاژ (ایخ توویکو) این شهر را بنا کرد و به اسم طایفه ٔ خود (پارساگد) نامید و مقبره ٔ خود او نیز در آنجاست. دردربار سلطنتی هخامنشیان عقاید خاصی راجع به این شهروجود داشت و در مواقعی معین با تشریفاتی مخصوص بزیارت آن میشدند. ولی پس از بنای استخر کم کم از اهمیت پارساگد کاسته شد و تنها خزائن سلطنتی در آن باقی بودکه اسکندر مقدونی آنرا به یغما ببرد. رجوع به جغرافیای ایران تألیف آقای مسعود کیهان ج 2 ص 223 شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر