معنی پادشاه نوروزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پادشاه نوروزی. [دْ /دِ هَِ ن َ / نُو] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آنکه در نوروز، تفریح و انبساط خاطر را بشاهی برگزیده میشد و از بامداد تا نماز دیگر نام پادشاهی داشت. و او را با جلالت و ابهتی سواره در شهر می گرداندند و صاحب هر دکانی چیزی باو میداد. و منافعی که از او بدست می آمد بین او و حکومت تقسیم میشد. || از طریق تهتک و استهزاء بدانکه اسماً نه رسماً و حقیقهً نام پادشاهی بر او نهند، اطلاق شود: خمار را باتفاق باسم سلطنت موسوم کردند و پادشاه نوروزی از وی برساختند. (جهانگشای جوینی). رجوع به میرنوروزی شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر