معنی پاتیل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پاتیل. (اِ) ظرف بزرگ مسین و جز آن که دهانه ٔآن فراختر از شکم است و در آن چغندر و آشهای بزرگ وفرنی و امثال آن پزند. پاتیله. تیان. طنجیر. لوید. و رجوع به پاتیله و پاتله شود. || (در حمام) ظرف بزرگ مسین با دهانه ٔ فراخ که زیر خزانه گذارند و از بن آن آتش کنند تا آب خزانه گرم شود. تیان.
- پاتیل شدن، در تداول عوام، خفتن و بی خبری بعلت مستی و سکر.
[سنس.] (اِ.) دیگ بزرگ مسی، دیگ خزانه حمام.
(ص.) (عا.) سیاه مست.
دیگ دهانفراخ معمولاً از جنس مس،
* پاتیل شدن: (مصدر لازم) ‹پاتیلی شدن› [عامیانه، مجاز] مستِ مست شدن و از پا درآمدن،
دیگ، سیاهمست
تیان