معنی ویلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ویلی. (اِ، از اتباع) تابع قیلی می آید: قیلی ویلی.
- قیلی ویلی رفتن، در تداول، غنج زدن. هوس بسیار داشتن. مشتاق و آرزومندچیزی یا کسی بودن: فلانی دلش برای دختر خوشگل قیلی ویلی میرود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).

فرهنگ معین

قیلی ویلی رفتن: (عا.) غنج زدن، هوس بسیار داشتن، مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن.

فرهنگ فارسی هوشیار

قیلی ویلی رفتن. غنج زدن هوس بسیار داشتن مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن: ((فلانی دلش برای دختر خوشگل قیلی ویلی میرود. ))

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر