معنی وهله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

نوبت، دفعه، اوُل هر چیز. [خوانش: (وَ لِ) [ع. وهله] (اِ.)]

فرهنگ عمید

نوبت، بار، دفعه،

حل جدول

اول هر چیز

مرحله

مترادف و متضاد زبان فارسی

بار، دفعه، لحظه، مرتبه، مرحله، مورد، نوبت

فرهنگ فارسی هوشیار

وهله و وهلت در فارسی کرت بار (اسم) بار دفعه وهله. یا آن وهلت. آن دفعه: ((و معین الدین پروانه درآن وهلت امیر حاجب بود. )) یا اول وهلت. نخستین بار اول دفعه: و باید که بیهچ حال در اول وهلت بر گفته و پرداخته خویش اعتماد نکند. . . . . . . .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر