معنی وهاب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وهاب. [وَهَْ ها] (ع ص) بخشنده. (مهذب الاسماء). نیک بخشنده. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار بخشنده. (غیاث):
تویی وهاب مال و جز تو واهب
تویی فعال جود و جز تو فاعل.
منوچهری.

وهاب. [وَهَْ ها] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی:
تا مآب و مصیر و ملجاء خلق
نبود جز به خالق وهاب.
سوزنی.
داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت
عیش هنی و طبع سخی و کف واهب.
سوزنی.

فرهنگ معین

بخشنده، یکی از نام های خدای تعالی. [خوانش: (وَ هّ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ عمید

از نام‌های باری‌تعالی،
(صفت) [قدیمی] بسیار‌بخشنده،

حل جدول

بخشنده

مترادف و متضاد زبان فارسی

بخشایشگر، بخشنده، سخی، گشاده‌دست، معطی، واهب،
(متضاد) بخیل

فرهنگ فارسی هوشیار

بخشنده از فروزگان خدا (صفت) نیک بخشنده بسیار بخشنده: ((تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل. )) (منوچهری)، صفتی است ازصفات خدای تعالی: ((داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت عیش هنی و طبع سخنی و کف واهب. )) (سوزنی)

فرهنگ فارسی آزاد

وَهّاب، بسیار بخشنده و عطا کننده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر