ونگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(وَ) (اِ.) (عا.) صدای گریه بچه.
تهی، خالی، تهی دست، درویش. [خوانش: (وَ یا وِ) (ص.)]
فرهنگ عمید
صدای گریۀ بچه، ونگونگ،
تهی، خالی،
تهیدست، درویش و مفلس: ما از شمار آدمیانیم تنگدست / کز معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ (سوزنی: مجمعالفرس: ونگ)،
حل جدول
گریه بچه شیرخوار، گریه توام با داد وفریاد
گریه بچه شیرخوار، گریه توام با داد و فریاد
مترادف و متضاد زبان فارسی
تهیدست، سایل، گدا، مفلس، تهی، خالی، زشت، کریه، بانگ، زاری، صدا، گریه
گویش مازندرانی
بانگ – آواز
بانگ گاو نر جوان
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.