معنی ولگرد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ولگرد. [وِ گ َ] (نف مرکب) ول گردنده. رها. سرخود. بیکاره. هرزه گرد. آواره. بی جا و مکان: زن ولگرد. سگ ولگرد. رجوع به ول شود.

فرهنگ معین

(وِ گَ) (ص فا.) (عا.) بی کاره، هرزه - گرد.

فرهنگ عمید

بیکاره، هرزه،
هرزه‌گرد، کسی که بیهوده راه می‌رود،

حل جدول

بیکار، بی سروپا، ولو

قلاش

لچر

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌سروپا، بیکار، بیکاره، ولو، هرزه‌گرد، هرزه، هرزه‌پا

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر