معنی ولود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ولود. [وَ] (ع ص) گوسفندِ زاینده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، وُلد. (منتهی الارب). || کثیرهالولد. زن بسیارفرزند. (از اقرب الموارد). زنی که فرزندان بسیار آرد. (آنندراج) (غیاث اللغات).

فرهنگ معین

(وَ) [ع.] (ص.) بسیار زاینده (زن یا جانور).

فرهنگ عمید

ویژگی زنی که بسیار می‌زاید، بسیارزاینده،

فرهنگ فارسی هوشیار

زاینده بسیار زای (صفت) بسیار زاینده (زن یا جانور) .

فرهنگ فارسی آزاد

وُلُود، والده، کثیرالاولاد (پُر فرزند)، (جمع: وُلَّد)،

پیشنهادات کاربران

زاینده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر