معنی وقفه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
توقف، ایست، توقف در حرفی از کلمه، فراغت، فرصت. [خوانش: (وَ فِ یا فَ) [ازع.] (اِمص.)]
فاصلۀ زمانی کوتاه،
درنگ، ایست،
[مجاز] نقصان، رکود،
ایست، بند، تعطیل، توقف، درنگ، رکود، سکته، سکون، فترت، فرصت، متارکه، مکث،
(متضاد) پویایی
وقفه در فارسی درنگ ایست، رستی (تعطیل)، دمان (فرصت) (اسم) توقف ایست: ((چو یوسف شربتی در دلو خورده چو یونس شربتی در حوت کرده. )) (گنجینه گنجوی)، توقف درحرفی از کلمه. -3 فراغت فرصت، توقف بین دومقام (ابن العربی) علت وقفه آن است که سالک حقوق مقامی را که از آن بیرون آمده ادا نکرده و هنوز مستحق دخول در مقام بالاتر نیست بنابراین بین دو مقام سر گردان است، تعطیل. یا ایجاد وقفه کردن. تعطیل کردن. یا وقفه حاصل شدن (پیدا شدن) . موقتا تعطیل شدن.