معنی وعده خلاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
وعده خلاف. [وَ دَ / دِ خ ِ] (ص مرکب) آنکه برخلاف قول و قرار خود عمل کند. بد وعده. بدقول. آنکه وعده کند و وفا نکند. بدقول و آنکه وفای به وعده و قرار خود نمی کند. (ناظم الاطباء) (آنندراج):
فکنده اند بدنبال زلف خویش مرا
چو قرض دار پریشان بتان وعده خلاف.
شفیع اثر (از آنندراج).
- وعده خلافی، خلف وعده. وفا نکردن بوعده.
فرهنگ فارسی هوشیار
پیمان شکن (صفت) آنکه برخلاف قول و قرار خود عمل کند بد وعده بد قول.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.