معنی وطنی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وطنی. [وَ طَ] (ص نسبی) منسوب به وطن. (ناظم الاطباء). ساخته و پرداخته ٔ وطن. || هر نوع پارچه ٔ بافت وطن. مقابل خارجی که در خارج از کشور بافند و آرند. پارچه ٔ معین از بافته های وطن. || درباره ٔ وطن. وطنیه.
- اشعار (قصاید) وطنی (وطنیه)، که در آن از وطن پرستی و حب وطن و وظیفه ٔ دفاع از آن سخن رود، مانند وطنیه های عارف و بهار و غیره.

فرهنگ معین

(وَ طَ) [ع - فا.] (ص نسب.) منسوب به وطن، ساخته و پرداخته وطن و میهن.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

میهنی

کلمات بیگانه به فارسی

میهنی

فرهنگ فارسی هوشیار

میهنی (صفت) منسوب به وطن میهن ساخته و پرداخته وطن: ((محصولات وطنی. ))

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر