معنی وشج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
وشج. [وَ] (ع مص) به هم درشدن. (تاج المصادر بیهقی). در هم پیچیده شدن شاخه های درخت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || در هم پیوستن خویشی و قرابت دو کس با هم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
وشج. [وُ] (معرب، اِ) معرب وشک است که صمغ نبات بدران باشد، و بدران گیاهی است مانند ترب. (برهان) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).
فرهنگ فارسی هوشیار
پارسی تازی گشته وسک از گیاهان
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.