وسامة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
وسامه. [وَ م َ] (ع مص) زیبا و خوب روی گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نیکوروی شدن. (دهار). || (اِمص) خوبی و زیبایی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
فرهنگ فارسی آزاد
وَسامَه، غیر از معانی مصدری مثل وَسام، زیبائی، خوبی،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.
آخرین مطالب وبلاگ



