معنی ورپریدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ورپریدن. [وَ پ َ دَ] (مص مرکب) در تداول، جوان و سالم مردن. به موت ذریع مردن. مردن بی ناخوشی یا مرضی که مدت آن سخت کوتاه است در کودکی یا اوائل جوانی. (یادداشت مرحوم دهخدا). || دچار مرگ ناگهانی شدن. بطور نامنتظره مردن. (فرهنگ فارسی معین). یکایک مردن بچگان است پیش چشم پدر و مادر و نزدیکان خود. (آنندراج). این مصدر بیشتر درباره ٔ کودکان و گاه درباره ٔ جوانان جوانمرگ شده استعمال میشود. (از فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

(~. پَ دَ) (مص ل.) (عا.) دچار مرگ ناگهانی شدن.

فرهنگ عمید

به مرگ ناگهانی از دنیا رفتن، جوان‌مرگ شدن. δ بیشتر دربارۀ کودکان استعمال می‌شود،

فرهنگ فارسی هوشیار

جوان و سالم مردن، بطور نا منتظره مردن

فرهنگ عوامانه

به معنی مردن و درگذشتن است و درموقع نفرین استعمال شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر