معنی ورزا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ورزا. [وَ] (نف، اِ) ورزاو. گاو نر. گاو ورز: و هر بنده ای با زن وفرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود. (فرهنگ فارسی معین از تفسیرابوالفتوح رازی چ 1 ج 3 ص 561). رجوع به ورزاو شود.
(وَ) [په.] (اِ. ص.) گاو نر.
گاو نر مخصوص شخم زدن زمین،
(صفت) [قدیمی] نر (گاو): گاو ورزا،
گاو نر اخته شده
(صفت اسم) گاو نر گاو ورز ور زاو گاو ماده: و هر بنده ای با زن و فرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود.