معنی ورتج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ورتج. [وَ ت َ] (اِ) کرک و بلدرچین و وردیج و ورتاج. (ناظم الاطباء).
ورتج. [وَ ت ِ] (اِ) ورتیج. (فرهنگ فارسی معین):
دل ز عشقت سحر مطلق میکند
همچو ورتج حق یلقلق میکند.
انوری (از فرهنگ فارسی معین از صحاح الفرس).
رجوع به ورتیج شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) ورتیج: دل زعشقت سحر مطلق میکند همچو ورتج حق یلقلق میکند. (انوری)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.