معنی وحام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وحام. [وِ] (ع ص، اِ) ج ِ وَحمی ̍. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی زن آبستن نیک آزمند به خوردن چیزی. (از منتهی الارب).

وحام. [وِ/ وَ] (ع اِمص) میل به خوراکهای بد و یا ادویه ٔ قوی و تند. (از بحرالجواهر). نیک گرایش و آرزومندی آبستن به خوردن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (اِ) ویار. ویارانه. آن چیز که زن حامله آرزو کند. (مهذب الاسماء). || (مص) رسوایی کردن ستور وقت بار کردن و فعل آن از باب سمع است. (منتهی الارب). سرپیچی کردن ستور وقت بار کردن بر آن. (اقرب الموارد). دشواری کردن ستور وقت بار کردن. (آنندراج). نافرمانی کردن و سرکشی نمودن ستور آبستن. (ناظم الاطباء). || آرزومند شدن زن آبستن به خوردن چیزی. (ناظم الاطباء). ویار پیدا کردن زن آبستن.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ تک تنها یکه، بی ریشه بی تبار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر