معنی وا شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) باز شدن مفتوح گشتن از هم باز شدن: ((تا بود که قفل این در وا شود زشت را در بزم خوبان جا شود. )) (مثنوی)، شکفته شدن: ((آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود از هر طرف هزار گل فتح وا شود. )) (خاقانی)، پراکنده شدن، ناپدید شدن برطرف شدن: ((انجلا ء وا شدن غم و ابرو آنچه بدان ماند. ))، جدا شدن، بند آمدن: ((اشجذ المطر واشد باران وسپس در پیوسته و بسیار بارید))، دست برداشتن: ((امیر انکار میکرد و از من وا نمیشد که توهم سخنی بگوی))
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.