واپس نشستن در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
واپس نشستن. [پ َ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب) عقب نشستن. || پائین نشستن. || با هم نشستن. || قبول کردن. راضی شدن. (ناظم الاطباء). و رجوع به واپس شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.