معنی وام کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(کَ دَ) (مص م.) قرض گرفتن.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) قرض گرفتن: ((هوافسرده بحدی که وام کرده مگر برودت از دم بد خواه شاه عرش جناب. )) (وحشی) وام گزاردن (گزاشتن) : (مصدر) پرداختن قرض تادیه دین: ((دستوری خواه بنده را تبه نشابور بازگردد و وام بگزارد. ))
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.