معنی واقعه طلب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

واقعه طلب. [ق ِ ع َ / ع ِ طَ ل َ] (نف مرکب) مفسد. || جنگجو. (غیاث اللغات) (آنندراج). || شورش طلب. فتنه جو. شرطلب. فتنه انگیز. گردنکش. سرکش. یاغی. طاغی. (ناظم الاطباء). || خاین. (ناظم الاطباء): مردم کوته اندیش واقعه طلبی بر او جمع شدند. (تاریخ شاهی احمد یادگار ص 342). || خاین. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

شورش‌طلب، فتنه‌جو، ماجراجو،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ جنگخواه، شورشی (صفت) آنکه طالب حوادث و ماجراهاست فتنه جو شر طلب مفسد: ((مردم کوته اندیش واقعه طلبی براو جمع شدند. ))، جنگجو.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر