معنی وافوری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وافوری. (ص نسبی) کسی که وافور کشد. وافورکشنده. بافوری. تریاکی.

فرهنگ معین

(ص نسب.) تریاکی، معتاد.

فرهنگ عمید

کسی که عادت به کشیدن تریاک دارد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

افیونی، تریاکی، عملی، معتاد، وافورکش

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) کسی که بکشیدن تریاک معتاد است تریاکی افیونی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر