معنی واضح کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
واضح کردن. [ض ِ ک َ دَ] (مص مرکب) آشکار کردن. هویدا کردن. ایضاح: لحب الطریق لحباً، واضح و روشن کرد راه را. (منتهی الارب). || ثابت و روشن کردن. || از تیرگی و ابهام دور ساختن.
فرهنگ فارسی هوشیار
روشن کردن (مصدر) آشکار کردن هویدا کرد، ثابت کردن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.