معنی وارد شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

وارد شدن. [رِ ش ُ دَ] (مص مرکب) رسیدن. (ناظم الاطباء). واصل شدن. اندرآمدن. درآمدن. ورود کردن. فروشدن. داخل گشتن. (از یادداشتهای مؤلف). داخل شدن. || مطلع شدن. || فرود آمدن. وارد آمدن ضربه و جز آن.

فرهنگ معین

رسیدن، (عا.) ماهر شدن، اُستاد شدن. [خوانش: (~. شُ دَ) [ع - فا.] (مص ل.)]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر