معنی وارده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

واردشده: جراحت وارده بر او شدید بود،
نقل‌شده،
* واردهٴ قلبی: (تصوف) [قدیمی] = وارد

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: وارد) درآیندگان راه ها رسیده ها وارده درفارسی مونث وارد گذرگاه، گذرنده، بر آب آینده آب بردارنده (اسم) مونث وارد: ((اجناس وارده)) جمع: واردات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر