معنی واخورده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

واخورده. [خوَرْ / خُرْ دَ / دِ] (ن مف مرکب) وامانده. ناامید. مأیوس. || متعجب. رجوع به واخوردن شود.

فرهنگ معین

(ص مف.) شکست خورده، از رونق افتاده، مأیوس، دل سرد. [خوانش: (خُ دِ)]

فرهنگ عمید

[مجاز] ردشده، مردود،
[قدیمی] یکه‌خورده،
[قدیمی] سرگشته،

مترادف و متضاد زبان فارسی

حیران، سرگشته، متحیر، هاج‌وواج، دلزده، سرخورده، مایوس، نومید، شکست‌خورده، مغلوب،
(متضاد) امیدوار

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) شکست خورده مغلوب، ردشده مردود، مایوس، یکه خورده، متحیر سرگشته، ملاقات کرده بر خورده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر