معنی واجب ساختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

واجب ساختن. [ج ِ ت َ] (مص مرکب) لازم شمردن. واجب کردن: التزام نمودند ما را آنچه خداوند بر ایشان واجب ساخته از طاعت امام بواسطه ٔ بیعت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312). و رجوع به واجب کردن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

بایا ساختن بایسته دانستن (مصدر) لازم دانستن واجب شمردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر