هیج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
هیج. [هََ] (ع ص) (یوم...) روز باد یا ابر یا باران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || روز کشش و کارزار. (منتهی الارب). جنگ و این به نام مصدر نامیده شده است. (اقرب الموارد). || (اِ) غبار. (غیاث اللغات) (نصاب). و هیج به معنی گرد و غبار ظاهراً درست نیست. (یادداشت مرحوم دهخدا). || (مص) برانگیختن. (آنندراج) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد). || برانگیخته شدن. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد). || تشنه شدن شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || جوش زدن خون و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). || زرد و خشک گردیدن گیاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || به خشم شدن. (منتهی الارب).
هیج. [ج ِ] (ع صوت) زجری است مر ناقه را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مبنی بر کسر است. (از اقرب الموارد).
هیج. [هََ ی ْ ی ِ] (ع ص) برانگیزنده. (غیاث اللغات).
هَیج، غیر از معانی مصدری، فتنه، جنگ، باد شدید، حرکت، خشکی و زردی (نباتات)،



