معنی هیاهو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هیاهو. [هََ یا] (اِ مرکب) هیابانگ. ضوضاء. هنگامه. غوغا. هایاهوی. قال مقال. سر و صدا. داد و بیداد. بانگ و فریاد. ظاهراً قلب های هو، به معنی شور و غوغا. (آنندراج):
چو از آب آمو گذشت آن سپاه
برآمد هیاهو ز ماهی به ماه.
عبداﷲ هاتفی (از آنندراج).

فرهنگ معین

(هَ) (اِ.) جار و جنجال، داد و فریاد.

فرهنگ عمید

دادوفریاد مردم،
غوغا، جاروجنجال،

مترادف و متضاد زبان فارسی

الم‌شنگه، جنجال، خروش، داد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، ولوله، هلهله، همهمه، هنگامه

فرهنگ فارسی هوشیار

هنگامه، غوغا، قال مقال

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر