معنی هوی و هوس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
هوی و هوس. [هََ وا وُ هََ وَ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) میل و خواهش نفس:
حقیقت سرایی ست آراسته
هوی و هوس گرد برخاسته.
سعدی.
رضا و ورع نیکنامان حر
هوی و هوس رهزن و کیسه بر.
سعدی.
فرهنگ فارسی هوشیار
کام و ریژ
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.